English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3663 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle time U زمان تناوب
periods U زمان تناوب دوره
periods U زمان تناوب پریود
period of roll U زمان تناوب چرخش
cycle time U زمان تناوب عمل
period U زمان تناوب پریود
period U زمان تناوب دوره
wave period U زمان تناوب امواج دریا
impluse period U زمان تناوب ضربه جریان
arresting system cycle time U زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
lap turn U زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cycle U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycles U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycled U تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
off and on U تناوب
periodicity U تناوب
periods U تناوب
shifted U تناوب
period U تناوب
shifts U تناوب
shift U تناوب
frequence U تناوب
alternators U تناوب گر
subalternation U تناوب
intermittence U تناوب
alternator U تناوب گر
frequentation U تناوب
alternation U تناوب
return perion U دوره تناوب
metagenesis U تناوب تولید
frequencies U فرکانس تناوب
period of roll U دوره تناوب
aperiodic circuit U مدار بی تناوب
pulse period U تناوب پالس
three phase generator U تناوب گر سه فاز
metagenesis U تناوب نسل ها
orbital period U تناوب مداری
recurrence interval U دوره تناوب
single phase generator U تناوب گر تک فاز
two phase generator U تناوب گر دو فازی
frequency U فرکانس تناوب
double alternation U تناوب مضاعف
polyphase alternator U تناوب گر چندفازی
period U دوره تناوب
polyphase generator U تناوب گر چندفازی
periods U دوره تناوب
first long period U تناوب بزرگ اول
second long period U تناوب بزرگ دوم
continuance U تناوب بدون انقطاع
cycled U تناوب پریود سیکل
lift frequency U تناوب حمل و نقل
earthquake period U دوره تناوب زلزله
cycles U تناوب پریود سیکل
cycle U تناوب پریود سیکل
synodic period U دوره تناوب هلالی
sidereal period U دوره تناوب نجومی
third long period U تناوب بزرگ مرتبه سوم
half life period U تناوب یا دوره نیم عمر
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
frequency medulation U تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
sing-songs U تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-song U تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
camera cycling rate U نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cycle per second U سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchrone U هم زمان
stroking U زمان
term U زمان
simultaneously U در یک زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
clocks U زمان ها
strokes U زمان
zeitgeist U زمان
timepiece U زمان
date U زمان
terming U زمان
termed U زمان
cotemporaneous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
coinstantaneous U هم زمان
clock U زمان
cycle time U زمان
away U از ان زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
contemporaneous U هم زمان
synchronous U هم زمان
yet U تا ان زمان
time of blowing U زمان دم
thence U از ان زمان
dates U زمان
tempo U زمان
tempos U زمان
timed U زمان
time consuming U زمان بر
period U زمان
time-consuming U زمان بر
time U زمان
whene'er U هر زمان
times U زمان
periods U زمان
rise time U زمان خیز
intravitam U در زمان زندگی
universal time U زمان عام
intravital U در زمان زندگی
retention time U زمان بازداری
development time U زمان توسعه
time of disintegration U زمان انفجار
within resonable time U طی زمان معقول
delay time U زمان تاخیر
licensing hours زمان مجاز
time log U جدول زمان
time lapse U مرور زمان
time interval U زمان طی شده
wartime U زمان جنگ
inlet time U زمان ورود
intervalometer U زمان سنج
instruction time U زمان دستورالعمل
present tense U زمان حال
scheduler U زمان بند
running time U زمان رانش
dilation of time U اتساع زمان
run time U زمان اجرا
at another time U در زمان دیگری
in the length of time <adv.> U در طول زمان
installation time U زمان نصب
budget period U زمان بودجه
With passage of time . U با گذشت زمان
input time U زمان اولیه
dilation of time U انبساط زمان
inoperative time U زمان کسرخدمت
distribution time U زمان توزیع
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
dead time U زمان مرده
executing U زمان اجرا
time span U گذشت زمان
period U مدت زمان
lapse of time U مرور زمان
response time U زمان واکنش
latency U زمان بیکاری
word time U زمان کلمه
periods U مدت زمان
lapse time U زمان کاهش
delay allowance U زمان تقسیم
kill time U زمان کشندگی
time span U دوره زمان
period U دوره زمان
time period U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
decay time U زمان تباهی
decay time U زمان اضمحلال
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
1wife is life life is knife knife kill the life
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com